ما تاجیک ها باید به خود آئیم! |
21 مهر 1387,ساعت 17:44:51 |
درویش دریادلی
حالا شما بروئید و تا توان دارید فاشیزم سمسوری - اوغان ذلتی را افشاء سازید . ازمردم تان دفاع کنید . دشمن با تمام نیرو و امکاناتش برای درهم کوبیدن ما مردم کمر بسته است . تاجیک ها باید بیدار شوند ، باید خطر فاشیزم قبیله به مردم گفته شود . باور کنید که این بار مثل سابق نیست . شما اگر اوغان ذلتی ها را درست بشناسید و بفهمید که چگونه میخواهند با اتکاء به نیرو های خارجی ، مردم غیر پشتون اوغانستان را به صورت مطلق به قیمومیت و تابعیت خویش وادارند ، در این مساله با من همنوار خواهید بود.
ما هر روزنشانه های بارز وحشیگری فاشیست های قبیله گرای سمسوری - اوغان ذلتی - طالبی - سور خلقی را به روشنی می بینیم . باید دست بکار شوئیم . آرام نشستن ، بی تفاوت بودن ، نظاره کردن ، تنها گلیم خود را از آب کشیدن ، برای ماحرام است ، خیانت است . ما باید به هر ترتیبی که شده ، از جای بجنبیم ، حرکت کنیم ، جلو خیانت های بزرگ و جبران ناپذیر فاشیزم قبیله را بگیریم . زبان ما ، فرهنگ ما، نوامیس تاریخی ما ، همه دار و ندار ما به مثابه یک ملیت و یک قوم در معرض انهدام وحذف شدن است . باید صدای خود را بلند و بلند تر سازیم . کسی دیگری در غم ما نیست . چشم امید به چند تا به اصطلاح روشنفکر پشتون ِ ظاهرا فراقومی که مدعی بسیار گپ های دهان پُرکن و میان خالی استند نباشید . پشتون اگه در آسمان هم برود، همان پشتون است که در عمق روح و ذره ذره ای جانش حس خود بزرگ نگری ، حس ِ از دیگران برتر بودن ، حس ِ مستحق رهبری و حاکیمت بودن اجین شده است . اینها ، در هر حالتی که باشد ، چهار چشمه نشسته اند که ما تاجیک ها ، هزاره ها ، اوزبیک ها و دیگر مردمان تحت ستم چه میگوییم و چه می نویسم که بر ما بشورند و بتازند و محکوم مان سازند که سخن ازجدایی و تفرقه و انشعاب و پراگنده شدن می زنیم . در حالیکه همین به اصطلاح روشنفکران قلابی و پُر ادعا سالهاست حزب اوغان ذلت خاین و میهن فروش را می بینند و حرفهای پشتونیست های فاشیست را می شنوند ، اما یک روز و یکبار نشدکه به شورش آیند و یک مضمون و مقاله ای در نکوهش آنها بنویسند . من ، خودم ، قطعا و به هیچ صورت ، هیچ امیدی به روشنفکر و تاریک فکر پشتون ندارم . اینها همیشه و در طول دوصد و شصت سال به سر ما خینه مالیده اند ، ما را فریب داده اند ، گپ از وحدت و برادری زده اند ، اما همه چیز ما را به تاراج برده اند. ما امروز از همه چیز خود بریده شده وتنها ، مانده ایم . از هر طرف هم به فرق ما کوبیده می شود که این گفتی و آن کردی . حرف ِ من این است عزیزان که ما باید به خود آئیم . امروز دنیای جان به جان است . هرکس در غم خود است . تنها ما تاجیک ها استیم که قرار نشسته ایم که انشاالله وحدت ملی برقرارمی شود و ملاعمر و ملا کرزی و ملا احدی و ملا وردک و ملا زردک یک اقدام انسانی و ملی را انجام خواهند داد . تاجیک ها هیچ ندارند . نه یک حزب ، نه یک سازمان ، نه یک اتحادیه، نه یک مرجع ایکه از آن طریق صدای حق طلبی شان بلند شود . تا چه وقت اینطور باشد ؟ خیر و فلاح و صلاح ِ کار ما همیناست که اول و پیشتر از هر چیز دیگر ، خود را سر وسامان بدهیم . بعد در جهت همراهی ، همسویی و اتحاد با همدردان خودمان ، با دیگرمردمان تحت ستم و ظلم حرکت کنیم . کسانی که هنوز هم فریب چرب زبانی های دیگران رامیخورند و فکر می کنند که لازم نیست ما از ملیت خود ، از منافع خاص قومی خود ، از زبان و هویت خود سخن زنیم ، بزرگترین جفا را به ما روا میدارند. از این ورطه ها و دام هاباید رست و دور شد . در افغانستان بد حالتی است . ظلم و وحشی گری و شقاوت و بی بند و باری فاشیزم روز به روزابعاد گسترده تر یافته است و مظلومیت ، بی امکاناتی ، فقر و در به دری مردم ما نیزوحشتناک و جان سوز می باشد . فاشیست های قبیله در هر شهر و دهاتی ، هر چه دل شان خواست می کنند ، کسی نیست که جلو شان را بگیرد . طالب ، اوغان ذلت ، سورخلقی های پشتونیست ، گلبدینی ها و دیگر و دیگرانش ، همه یک دست ویک مشت استند . جنگ های شان ، نزاع های شان ، چند دسته گی های شان ، همه و همه یک نمایش است و به هدف خاص و با برنامه ریزی بسیار دقیق صورت میگیرد . شما به زودی شاهد خواهد بودید که سر همه ای شان از یک یخن بیرون میشود . امریکا وانگلیس و دیگر کشور های غربی برای حفظ منافع خود ، برای حفظ پاکستان ، برای رفع بحران امنیتی در پاکستان ، برای خوش سازی ارتشی های لجوج پاکستان ، برای آرام ساختن دهشت افگنان ِ پشتون در آن سوی سرحد ، میخواهند اوغانستان را به دست همین پاده های وحشی دهشت افگن و فرهنگ شکن بسپارند . کُل گپ این بود که همان پروژه ء طالبان در مسیر اصلی خود برگردد و اوغانستان تحت اداره ء ارتشی های پاکستان و فاشیست های قوم پشتون باشد . برای رسیدن به این هدف مهم ، کار هایی لازم بود ، از جمله به شهادت رساندن قهرمان بزرگ مردم ما احمد شاه مسعود ، آن کار ها را کردند ، از سمت شمال و نواحی مرکزی اوغانستان خاطر خود را جمع ساخته اند ، سرکشان رفتند ، سرسپرده گان ساخته شدند ، نه اسلحه ماند ، نه سازمان های که بتواند مردم را در برابر شان بشوراند . حزب اوغان ذلت در پیش ، با همه پروفیسورها و پوهاند ها و پوهندوی ها و تئوریسن هایش ، طالب و گلبدین و حقانی و دیگران هم همه درقفا ، با انبار سلاح و توپ و تفنگ و زراد خانه های شخصی و تنظیمی و دولتی در دست شان . هوا پیما های جنگی و بم افگن های " بی ۵۲ " هم برای یاری شان حاضر و آماده . جلال الدین حقانی کسی است که یک وقتی گفته بود : مرا بگذارید که بروم و شمالی را نه تنها از سکنه و انسانش خالی سازم ، بلکه درخت و تاک و سنگ و کوه اش را هم از جای میکشم که غیر از چُقری دیگر چیزی ازش باقی نماند ! حالا جلال الدین حقانی بر میگردد ، گلبدین برمیگردد ، ملاعمر و ملاضعیف و دیگر ودیگرانش همه برمیگردند و عجبا که به اصطلاح زعمای فخیم و بزرگ ملیت های تحت ستم نیز ازاین حالت اظهار رضایت و خوشنودی می کنند ! یک اقلیت کوچک قومی ( پشتون ها= اوغان ها ) در دو صد و شصت سال قادر بود که تمامی باشنده گان سرزمین ما را به بند کشد و اسیر و برده ای فرمانبر خویش سازد . این تکان ها و دگر گونی هاییکه در اوغانستان رخ داد و به گفته ای انور الحق احدی باعث زوال حاکمیت پشتون ها( اوغان ها ) گردید ، برای آنها یک امر ساده و قابل قبول نبود . برای احیای حاکیمت مطلقه و قبیله ای خویش دیدیم که چه کار ها و ترفند های را در پیش گرفتند و هنوز هم چه زبونانه تلاش دارند که آب های رفته باز به جوی های حقیری که آنها میخواهند بازگردد ! ما چه می کنیم ؟ در کله ای همدیگر می زنیم ! |