موضع احمد ضیا رفعت در مورد واژههای فارسی، موضع انتخاباتی است نه دانشی |
10 خرداد 1392,ساعت 08:30:45 | |
رستم دهگان احمد ضیا رفعت، در دانشگاه کابل دانشکدهی زبان و ادبیات بخش زبان فارسی دری استاد مان بود. او در میان دیگر استادان، آدم مستعد و پر مطالعهای بود. اکثر دانشجویان از درس و شیوهی آموزشش راضی بودند و در کل آدم غنیمتی در آن روز گار بود.
یکی از تفاوتهای احمد ضیا رفعت، در آن سالها فارسیگرایی و دفاع از واژههای فارسی (دانشگاه، دانشکده، دانشجو و...) بود. او بارها در بحثهای تلویزیونی در برابر مخالفان زبان فارسی قرار گرفته و از این واژهها دفاع کرد. یادم میآید چند سال پیش، در یکی از برنامههای گفتمان تلویزیون طلوع، در کنار پرتونادری، منیژه باختری ایستاده و در برابر اسماعیل یون و زبیر شفیقی، از کاربرد واژههای دانشگاه، دانشکده و... در افغانستان، به جدیت پشتبانی کرد.
رفعت در کنار درس دانشگاه، مدتی رییس نشرات وزارت آموزش عالی بود. پس از کنار رفتن از این پست او یکی از فعالان سیاسی و منتقد حکومت کرزی شد.
در آن زمان او در شورای متحد ملی نقش فعال داشت و رویکرد سیاسی اش در برابر حاکمیت به رهبری حامد کرزی، رویکرد به شدت انتقادی بود. حتا وی یک مجموعه شعر به نام «بنبست» سرود که اکثر شعرهایش در نقدر کرزی بود. یکی از غزلهای آن کتاب «شجاع شاه دگر» عنوان داشت که نخستین بیت آن غزل این گونه آغاز شده بود:
«نشانده اند به کرسي شجاع شاه دگر
نهاده اند سرما و تو کلاه دگر»
همین گونه درونمایهی شعرهای مجموعهی بن بست، بیشترینه در نقد حاکمیت حامد کرزی بود. اما با نزدیک شدن زمان انتخابات دوم ریاست جمهوری که آقای رفعت عضو شورای متحد ملی بود، یک سره بر باورهای سیاسی چند ساله اش پشت کرد و در مقالهای زیر عنوان «عبدالله عبدالله؛ نماد بازگشت به گذشته» نتیجهگیری کرد که کرزی شایستهترین انتخاب است.
این موضعگیری آقای رفعت، آشنایانش را شگفتزده کرد و شماری تغییر 180 درجهای او را ناشی از معاملهای دانسته و حتا وی را متهم به گرفتن پول از گروه انتخاباتی کرزی نمودند.
در نهایت از این نوشتهی وی دیری نگذشت که آقای رفعت به عنوان یک عضو ارشد کمیسیون شکایات انتخاباتی توسط حامد کرزی تعیین شد.
با این وجود از آنجا که تغییر در رویکرد سیاسی بسیاری از سیاستگران افغانستانی، امر معمولی است، موضعگیریهایی سیاسی وی، هم بسیار عجیب به نظر نرسید؛ اما چیزی که برای من بسیار عجیب و ناباورانه بود، موضعگیری پسین وی در مورد واژههای فارسی بود.
حکمی را که جناب رفعت در مورد واژههای پوهنتون، پوهنزی و مخالفت با دانشگاه و دانشکده، در برنامهي به روایت دیگر تلویزیون طلوع، صادر کرد، کاملا یک حکم غیردانشی و به دور از منطق زبانشناختی بود. وی یک شنبه شب (پنجم ماه روان) در برنامهی به روایت دیگر ظاهر شد و گفت: «حالا پوهنتون و پوهنزی به واژه های فارسی مبدل شدهاند و اگر ما واژۀ مشکل را داریم و پرابلم را به کار میبریم، پس چرا در برابر پوهنتون حساسیت نشان میدهیم.» وی در ادامه دفاع از هویت و واژههای فارسی را کار احساساتی خواند.
در حالی که بحث قرضگیری واژهها از یک زبان به زبان دیگر، با این بحث به صورت کلی جدا ومتفاوت است. زمانی یک زبان واژهای ندارد، از زبان دیگر قرض می گیرد اما ما فارسی زبانان در برابر این واژههای پشتو (پوهنتون، پوهنزی و...) واژههای خود را داریم و همه میدانند که این واژهها برگردان واژههای فارسی توسط عبدالاحمد جاوید اند. از سوی دیگر، مخالفان زبان ما با تعصب و کینه میآید به زور به ما دستور میدهند که واژههای زبان مان را به کار نبریم، این کجایش منطق زبانشناختی و انصاف روشنگری است آقای رفعت؟
همچنان در این برنامه، بانو هیلی ارشاد نمایندهی کوچیها در مجلس، حتا تا آنجا اسپ منطقش را تاخت که گفت: «دانشگاه اسم خاص است و مربوط به کشور ایران میشود از این رو، نباید در افغانستان مورد کاربرد قرار گیرد.» وقتی رفعت میخواست اشتباه فاحش آن بانو را اصلاح کند، آن قدر ترسیده حرف میزد که من به تمام دانش و فهم آن شک کردم.
به باور من، سخنانی که در این برنامه از رفعت شنیده میشد، بیان رفعتی نبود که در زمان ما استاد زبان فارسی دانشگاه کابل بود، رفعتی که در سالهای 1385، 1386، 1378 در رسانهها ظاهر میشد و از زبان و هویت فارسی دفاع میکرد.
به هر دلییلی که بود، آقای رفعت خلاف دانش و تعهدش در برابر واژههای زبان فارسی موضع غلط گرفت، او ممکن نداند که این موضع گیریهایی نادرست، در قضاوتهای مردم نسبت به روشنگران، بسیار زیانبار است. این خیانت و پشت کردن به زبان، به جنبش عدالتخواهانه و آنهایی است که میخواهند در این جامعه به صورت برابر و آزادانه هویت و زبان شان که بسیار گشنبیخ است حضور داشته باشد و نمیگذارند کسانی را که اندک ترین فهم و درک مسئله را ندارند، برای شان خط و نشان بکشد و در مورد کاربرد واژههای زبان شان به آنها تعیین تکلیف کند.
این را به این دلیل نوشتم که یک دوست پشتو زبان من، حرفهای رفعت را ملاک اسدلال خود در مخالفت با واژههای فارسی قرار داد.
به آن دوست گفتم: «رفیق! آقای رفعت باری میگفت که دانشگاه واژههای زبان فارسی اند و فارسی زبان من و مولانا است. میگفت که فارسی زبان اکثریت این سرزمین است و تقسیم کردن زبان فارسی به چند زبان (دری، تاجیکی، فارسی) کاریست به شدت برخاسته از تعصب و جهل. اما آن دوست میگفت که حتما آقای رفعت در پی پژوهشی دریافته است که موضع قبلی اش درست نبوده.
من مانده بودم که چه بگویم! جز این که بگویم: « ای نفرین به این فلوتهبازیها و معاملههایی که ارزشها، هویت و زبان ما را قربانی میگیرد.»
در برابر آنهایی که به خاطر قدرت و چوکی، خوش خدمتی میکنند، زبان مادری شان را به هراج میگذارند و هویت شان را جعل میکنند، جز این که بگویی برای تان متأسفم! کاری دیگری نمیشود کرد.
برای آقای رفعت هم متأسفم. آقای رفعت، این استاد عزیزم باید بداند که این گونه موضع گرفتنها ارزش زبان فارسی را کم نمیکند بلکه از ارزش خودش میکاهد.
چون، فردوسی تکلیف مسئله را هزار سال پیش روشن کرده بود:
«بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پیافکندم از نظم کاخ بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی»
|
< بعد | قبل > |
---|